مطلب اول: نگاهی به غزوات پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم
اگر غزوهها، سریهها و گروههای اعزامی پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم را طی بیست و سه سال بعثت مورد بررسی قرار دهیم، به خوبی روشن میشود که پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم توانست اهداف و انگیرههایی را که در جاهلیت به خاطر آن آتش جنگها همیشه بر افروخته بود، تغییر دهد. زیرا در دوره جاهلیت جنگ، به معنای غارتگری، خراب کاری، چپاول، قتل و کشتار، ستم و تجاوز، دشمنی و خونخواهی و انتقام جویی، ضعیف کشی، ویرانگری، هتک حرمت زنان، خشونت و سنگدلی نسبت به کودکان و کنیزان و نسل کشی و از بین بردن آبادی و آبادانی بود. اما همین جنگ دوران جاهلیت به برکت اسلام به جهادی مقدس برای رهایی انسان از نظام خشونت و دشمنی و بر قرار کردن عدل و انصاف تغییر یافت و نظام جنگ دوره جاهلیت که شالودهاش بر پایمال شدن حقوق ضعیف به دست قوی، استوار بود، به نظام دیگری تبدیل شد که درآن، افراد قوی و زورمند، ضعیف در نظر گرفته میشدند تا حق ضعیفان، از آنان گرفته شود. آری، نهاد و طبیعت جنگ، بکلی دگرگون شد و به صورت جهاد و مبارزه فداکارانهای درآمد تا به داد و فریاد مردان و زنان و کودکانی برسد که پیوسته میگویند: «پروردگارا! ما را از این شهر و دیار که ساکنان آن ستمکارند، نجات بده، و برای ما از جانب خودت، سرپرست و یاوری بفرست». بوسیله جهاد بود که زمین از نیرنگ و خیانت، گناه و تجاوز، رها شدو صلح و امنیت، محبت و مهربانی، رحمت و رعایت حقوق دیگران و جوانمردی گسترش یافت.
پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم برای جنگ قوانینی تدوین کرد و اصول شرافتمندانهای بنیان نهاد و سپاهیانش را با آن مقررات آشنا کرد و به رعایت آن ملزم نمود و تجاوز از آن اصول و مقررات را در هیچ شرایطی برایشان روا ندانست. سلیمان بن بریده از پدرش روایت میکند: زمانی که رسول الله صلّی الله علیه وسلّم فرماندهی سپاه یا سریهای را به یکی از اصحاب میسپرد، خودش و همراهانش را به تقوای الهی سفارش میکرد و میفرمود: بنام الله و در راه الله بجنگید، و با کسانی که به الله کفر ورزیدهاند، بجنگید؛ جهاد کنید، اما خیانت و پیمان شکنی نکنید، و کسی را مثله (بریدن بینی و گوش) نکنید؛ کودکان را نکشید. و دستور میداد که سخت گیر نباشند و میفرمود: آسان بگیرید. و سخت نگیرید و اعتماد مردم را جلب کنید و آنها را متنفر نکنید و از خود مرانید». [صحیح مسلم (1731)]
همچنین دستور میداد: «هرگاه با دشمن مشرک مواجه شدى، آنها را به یکى از این سه مطلب دعوت کن، هرکدام را پذیرفتند، تو نیز آن را بپذیر و از قتال و جنگ با آنان خود دارى کن، نخست آنان را بسوى اسلام دعوت کن، اگر پذیرفتند، تو نیز اسلام آنان را بپذیر و از جنگ با آنان خوددارى کن، اگر از پذیرفتن اسلام و مسلمان شدن انکار کردند، آنان را به تسلیم شدن و پرداخت مالیات دعوت کن، اگر جواب مثبت دادند، بپذیر و از جنگیدن با آنان دست بردار، اگر از این پیشنهاد انکار کردند، آنگاه از خدا یارى طلب و با آنان قتال کن». [صحیح مسلم (1731) و سنن ابو داود (2612)]
هرگاه شبانگاه به محل سکونت قومی میرسید، تا بامدادان بر آنها هجوم نمیبرد و بشدت از سوزاندان خانه و کاشانه مردم و از کشتن بچهها و زنان نهی میکرد و از دزدیدن اموال غنیمت و به تاراج بردن اموال در جنگها و از ویران کردن کشتزارها و کشتن حیوانات و قطع درختان نهی میکرد. مگر در حالت اضطراری که راهی جز آن وجود نداشت. در فتح مکه فرمود: زخمیها را نکشید و فراریها را دنبال نکنید! اسیری را نکشید! از کشتن سفیران و نمایندگان و از کشتن کافرانی که هم پیمان مسلمانان و یا در امان آنها هستند، به شدت نهی کرد و فرمود: «هرکس کافری را که با او پیمان بستهایم، بکشد، بوی بهشت به مشامش نخواهد رسید اگر چه بوی آن از فاصله چهل سال راه، به مشام میرسد». [صحیح بخاری (3166)]
آری، پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم با گذاشتن اصول و قواعد ارزشمند جهاد، قتل و کارزار را از زشتیها و پلیدیهای دوران جاهلیت پاک نمود و جنگ را به جهادی مقدس مبدل کرد. [بر گرفته از کتاب سیرت رسول اکرم صلّی الله علیه وسلّم ترجمه رحیق مختوم ص (528)].
مطلب دوم: برداشت نادرست برخی، از غزوات پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم
غزوات و معارکی که در تاریخ زندگانى پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم بوقوع پیوست، نزد برخی کوتاه اندیشان این شبهه را به وجود آورده است که گویا اسلام «دین شمشیر» است. در حالى که طی بیست و سه سال بعثت پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم کلیه غزوات آنجناب صلّی الله علیه وسلّم کمتر از یک سال را در بر گرفته است و متباقی سالهای بعثت ایشان صلّی الله علیه وسلّم در تربیت افراد، رشد جامعه و تفوق اخلاقی انسانیت انجام پذیرفته است.
پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم پس از هجرت به مدینه منوره و تشکیل حکومت اسلامى، با دشمنان خود صلحهاى متعددى برگزار کرد. از جمله صلح با قبایل یهود در مدینه و صلح حدیبیه با مشرکین مکه و غیرهما.
وقتی سیره پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم را با تأمل و تعمق مطالعه نماییم درمی یابیم که هدف والای ایشان صلّی الله علیه وسلّم دعوت به سوی الله یگانه، و رهایی از بندگی و بردگی و گردن خم نمودن به مخلوق بوده است؛ بنابر این وقتی فرماندهی را برای رویارویی با دشمن میفرستاد به وی توصیه مینمود که قبل از تهاجم بر دشمن، باید دشمن را بسوى اسلام یا بسوى تسلیم شدن و پرداخت جزیه دعوت نماید، اگر از این دو پیشنهاد (اسلام و تسلیم) انکار کردند آنگاه راه سوم قتال و مبارزه را پیش بگیرد.
البته آنجناب صلّی الله علیه وسلّم در مدت بیست و سه سال رسالت، تا جاى ممکن از جنگ و درگیری دورى مىکرد. بطور مثال در صلح حدیبیه، که لشکر اسلام از قوت و شوکت برخوردار بود، به تحکیم صلح منجر شد و حکومت اسلامى از سوى مشرکان قریش به رسمیت شناخته شد؛ تا آنجاکه قریشیان پذیرفتند به مسلمانان خیانت نورزند. در این صلح تاریخی، پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم با نرمش قهرمانانه توانست صلح و امنیت را برقرار و دعوت خود را جهانى کند. پس جنگ در سیره پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم ، یا در دفاع از کیان اسلام بوده و یا در رفعِ موانع دعوت به اسلام و یا در واکنش به پیمان شکنى و فتنه انگیزى ها.
بناء مطالعۀ درست از سیره پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم و قضاوت منصفانه درباره اهداف غزوات ایشان صلّی الله علیه وسلّم این شبهه را که گویا اسلام «دین شمشیر» است کاملا رد میکند.
مطلب سوم: گفتگو، نه تصادم
همه میدانند که جنگ همیشه توأم با کشتار و اسارت و ویرانى و تباهی است، و هیچ عاقلی جنگ را بر صلح و برقراری ترجیح نمیدهد؛ اما گاهی جنگ با همه مصایب و مشکلاتی که دارد، در دفع متجاوز، یا رفع ظلم و گشودن راه حق، نه تنها مطلوب، بلکه مقدس خواهد بود؛ چنان که در آیین اسلام، چنین جنگهایى به نام جهاد معروف است که کشتگان آن شهید و از مقام والا به نزد الله متعال برخوردار اند، چنانکه میفرماید: ﴿وَٱلَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ فَلَن يُضِلَّ أَعۡمَٰلَهُمۡ٤ سَيَهۡدِيهِمۡ وَيُصۡلِحُ بَالَهُمۡ٥ وَيُدۡخِلُهُمُ ٱلۡجَنَّةَ عَرَّفَهَا لَهُمۡ٦﴾ [محمد: 4-6].
«و کسانی که در راه الله کشته شوند الله هرگز اعمال آنان را ضایع نمیکند. به زودی (الله) آنان را هدایت خواهد کرد و حال و وضعشان را نیکو و اصلاح میسازد. و آنان را به جنتی داخل خواهد کرد که به آنان (در قرآن) توصیف کرده است».
البته هدف از بعثت رسول گرامی صلّی الله علیه وسلّم دعوت به سوی بنده گى الله تعالی و یکتا پرستی ذات اقدس او بود، و آنجناب صلّی الله علیه وسلّم براى انجام این هدف مقدس، همواره صلح را بر جنگ ترجیح مىداد و هیچ گاه به اختیار خود به جنگ روى نمىآورد. پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم پس از هجرت به مدینه منوره و تشکیل حکومت اسلامی در این شهر گاهی بخاطر نمایش اقتدار حکومت اسلامى و ناامید کردن دشمنان از تجاوز، مأموریتها و مانورهاى نظامى متعددى را سازمان داد. این مأموریتها و مانورها، چه در قالب غزوه با حضور پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم ، و چه بدون حضور ایشان صلّی الله علیه وسلّم بنام سریّه عملی شد.
بعضی چنین تصور مىکنند که این غزوهها و سریهها همگى جنگ و نبرد بود؛ درحالى که بسیارى از آنها بدون برخورد نظامى، و گاهى حتى با انعقاد پیمان صلح به پایان رسید؛ چنان که غزوه ابواء یا ودان به صلح با بنى ضمره منجر شد، این غزوه در ماه صفر سال دوم هجری مطابق با اگست سال 623 میلادی پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم شخصاً با هفتاد تن از مهاجران به هدف بستن راه کاروان قریش بیرون شد و در مدینه سعد بن عباده(رض) را به عنوان جانشین تعیین نمود. پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم همچنان پیش رفت تا اینکه به ودان رسید و عملاً درگیر نشد. در همین غزوه پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم با عمرو بن مخشی ضمری که درآن زمان سردار بنی ضمر بود، پیمانی بست که متن آن چنین است:
«این، نوشتهای است از محمد رسول الله صلّی الله علیه وسلّم برای بنی ضمر مبنی بر اینکه این قبیله با اموالش درامان هستند و در مقابل کسانی که قصد ستیز با ایشان را داشته باشند، یاری خواهندشد، مگر آنکه با دین الله بجنگند و تا آب دریا به اندازهای باشد که لباس پشمینی را مرطوب کند، این پیمان به قوت خود باقی است، همچنین هرگاه پیامبر صلّی الله علیه وسلّم ، آنان را به یاری بخواند، باید اجابت کنند». [ترجمه رحیق مختوم از عبد الله خاموش هروی ص (323)]
همچنین غزوۀ ذوالعُشیره به صلح با بنى مُدلج و هم پیمانان شان انجامید. در این غزوه معاهده عدم تجاوز به امضا رسید. [رحیق مختوم ص (325)].
همچنین غزوه تبوک، که بزرگترین غزوه پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم و در نوع خود کم نظیر بود و با همراهى سى هزار مسلمان انجام شد بابرگزارى صلحهایى با چندین گروه و قبیله مسیحى و عرب مستقر در همان منطقه بر اساس قانون جزیه پایان یافت؛ یحنه بن رؤبه فرمانروای ایله، نزد پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم آمد و با ایشان صلّی الله علیه وسلّم صلح کرد مبنی بر اینکه جزیه بپردازد. اهل جرباء و اذرح نیز با پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم صلح کردند و قرار گذاشتند جزیه بپردازند. [رحیق مختوم ص (761)].
همچنان غزوه حدیبیه با صلح میان مسلمانان و مشرکین مکه انجامید، پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم در سال ششم هجری اعراب حومه مدینه و روستاهای نزدیک را برای رفتن به حج فرا خواند؛ و روز دوشنبه اول ذی القعده سال ششم هجری بود که به همراه ام سلمه و هزار و چهارصد و به قولی هزار و پنجصد نفر بسوی مکه بیرون شد. در این سفر، هیچ سلاحی با خود نداشتند جز شمشیرهایی که در نیام بود و به قریشیان اعلان نمود که برای جنگ نیامدهاند. وقتی پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم به مکه رسید رفت و آمدهای نمایندگان طرفین صورت گرفت تا اینکه قریش سهیل بن عمرو را نزد پیامبر صلّی الله علیه وسلّم فرستاد، و سهیل با پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم مفصلا صحبت نمود و سپس بر اصول و بندهای چهارگانه صلح به توافق رسیدند. [رحیق مختوم (577)]
همچنان پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم در اولین اقدام شان پس از هجرت به مدینه منوره با یهودیان این شهر پیمان صلح بست، زیرا احتمال هجوم بر مدینه از سوى دشمنان وجود داشت، و این احتمال هم وجود داشت که یهودیان راه رقابت و عداوت را پیش بگیرند و با دشمنان مسلمانان سازش و همکاری نمایند، بر این اساس، پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم معاهده صلح با آنان بست، تا دشمنى احتمالى آنها از میان برداشته شود. با این اقدام حکیمانه پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم یهودیان را به عنوان امتى «متحد» با مسلمانان معرفى کرد که مىتوانند بر آیین خود باقى باشند، البته به شرط آن که نیرنگ نورزندو در دفاع از مدینه، همکارى نمایند.
مطلب چهارم: حرص پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم بر نشر اسلام، نه درگیری
بدون شک همه پیامبران الهی با دو هدف اساسی از طرف الله متعال در میان بشر مبعوث شدهاند، یکی برقراری ارتباط صحیح میان بنده و خالقش، تا از بندگی وپرستش هر موجودی غیر از خالق که در کلمه طیبه «لا اله الا الله» خلاصه میشود اجتناب ورزد. و هدف دومی برقراری روابط حسنه میان افراد جامعه، بر اساس عدالت و صلح و صفا و تعاون و احسان است.
دعوت و رسالت پیامبر گرامی ما صلّی الله علیه وسلّم نیز بر اساس «يَا أَيُّهَا النَّاسُ، قُولُوا: (لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ) تُفْلِحُوا» (ای مردم! لا اله الا اللّه بگویید تا رستگار شوید) [صحیح السیرة النبویه از البانی 1/142]، و نجات انسانها از گمراهى به نور اسلام بود، و در راه دستیابى به این هدف، همواره صلح را بر جنگ، و دوستى را بر دشمنى ترجیح مىداد؛ البته این ترجیح دادن به نوبه خود یک اصلی بود؛ نه شکلى و ظاهرى. طوریکه دیدیم پیشنهاد دهنده صلح حدیبیه شخص رسول الله صلّی الله علیه وسلّم بود.
وقتی سخن از غزوات و نبردهای پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم به میان میآید، باید اهداف و عوامل این نبردها را چه در آغاز نبرد، و چه در اثنای نبرد و چه پس از نبرد مد نظر بگیریم. زیرا پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم به طور کلى، بر اساس یکى از این دو هدف به جنگ تن مىداد:
یکی حفظ کیان اسلام: چون برخى از نبردهای رسول اکرم صلّی الله علیه وسلّم دفاعى، و بخاطر دفعِ تجاوز دشمن به سرزمین اسلام بود. مانند غزوه احد و خندق که کاملاً دفاعى بودند.
هدف دوم بخاطر رفعِ موانع موجود بر سر راه دعوت به اسلام انجام مىشد. البته مشرکان عرب از روز نخست مانعِ هرگونه دعوت به اسلام بودند، و اجازه نمىدادند که دعوت پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم بین مردم انتشار پیدا کند، به همین سبب برخوردهاى خشونت آمیز مشرکان مکه با پیامبر صلّی الله علیه وسلّم و مسلمانان بود، که پیوسته ایشان را تهدید و سرکوب و شکنجههاى روحى و جسمى مىکردند، که همین سرکوبها و شکنجهها، باعث هجرت مسلمانان به حبشه و مدینه شد.
همچنان دو ماجرای غادرانه و غم انگیز دیگر، حادثه رَجیع و حادثه بِئر مَعونه که دهها تن از مبلّغانِ و حافظان قرآن مسلمان توسط قبایل پیمان شکن قتل عام شدند؛ این در حالى بود که از آنان براى تعلیم اسلام دعوت شده بود.
همچنان برخی از نبردهای پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم بخاطر پیش گیرى حملات مترقبه دشمن، و دیگرى بخاطر واکنش به پیمان شکنى و فتنه انگیزى مشرکین بود. مثلا در سال پنجم هجرى، پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم آگاهى یافت که قبیله بنى مصطلق آمادگی هجوم به مدینه را دارند، ایشان صلّی الله علیه وسلّم هم در اقدامى پیش گیرانه به آنان حمله کرد. [رحیق مختوم ص (346-348)].
همچنین یهودیان مدینه در پى نقض صلح، مجازات و تبعید شدند، و خیبر نیز به سبب فتنه انگیزى ساکنانش فتح شد.
ناگفته نماند که در جنگهای پیش گیرانۀ پیامبر اکرم صلّی الله علیه وسلّم و نیز جنگىهای که در واکنش به پیمان شکنى و فتنه انگیزى قبایل صورت گرفت، در واقع، طرف مقابل ابتدا قصد هجوم، و یا دشمنى پنهانى داشتند. ازاین رو، این گونه جنگها را مىتوان پاسخ به تهدید کیان دولت اسلامى، و داراى ماهیت دفاعى دانست، که بر اساس عمق تهدیدات دشمن واقع میشد.
نظرات